معنی قاچاق

لغت نامه دهخدا

قاچاق

قاچاق. (ترکی ص، اِ) برده. ربوده. (فرهنگ نظام). || آنچه ورود آن به کشور و یا معامله ٔ آن از طرف دولت ممنوع است.
- متاع قاچاق، متاع ممنوع الورود یا ممنوع المعامله.

فرهنگ معین

قاچاق

[تر.] (اِ.) خرید و فروش اجناس به طور غیرقانونی.

فرهنگ عمید

قاچاق

خریدوفروش کالاهایی که معاملۀ آن‌ها در انحصار دولت یا ممنوع است،
وارد کردن یا صادر کردن کالاهایی که ورود و صدور آن‌ها ممنوع است،
(صفت) ویژگی کالایی که معاملۀ آن ممنوع باشد،

حل جدول

قاچاق

فیلمی از استیون سودربرگ

عمل پنهان از قانون

مترادف و متضاد زبان فارسی

قاچاق

غیرقانونی، غیرمجاز، کالای‌ممنوع

فارسی به انگلیسی

قاچاق‌

Bootleg, Contraband

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

قاچاق

محظور، نصاب

فرهنگ فارسی هوشیار

قاچاق

آنچه که در ورود آن به کشور و یا معامله آن از طرف دولت ممنوع است، ممنوع المعامله، کار پنهانی

فارسی به ایتالیایی

قاچاق

contrabbando

spaccio

معادل ابجد

قاچاق

205

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری