معنی قبول کردن
لغت نامه دهخدا
قبول کردن. [ق َ ک َ دَ] (مص مرکب) اجابت کردن. || راضی شدن. || پذیرفتن. || پسندیدن. || تسلیم شدن. || مطیع گردیدن. (ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
(~. کَ دَ) [ع - فا.] (مص م.) پسندیدن، پذیرفتن.
حل جدول
اجابت
فرهنگ واژههای فارسی سره
پذیرفتن
مترادف و متضاد زبان فارسی
اجابت کردن، پذیرفتن، پسندیدن، تصدیق کردن، راضیشدن، رضایتدادن،
(متضاد) رد کردن
فارسی به انگلیسی
Admission, Admit, Adopt, Agree, Accept, Allow, Allowance, Grant, Own, Recognize, Take, Undertake
فارسی به عربی
اتفاقیه، اقبل، تبن، ترخیص، سل
فرهنگ فارسی هوشیار
اجابت کردن، پذیرفتن، تسلیم شدن
فارسی به آلمانی
Adoptieren, Annehmen, Uebereinstimmung, Akzeptieren
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
412