معنی قتل عام

لغت نامه دهخدا

قتل عام

قتل عام. [ق َ ل ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کشتن دسته جمعی. کشتن جماعت. کشتار دسته جمعی حیوانات از انسان و جز آن. (آنندراج):
گلگونه ٔ تو خونی صد باغ وگلشن است
گردید قتل عام که رنگ تو آل شد.
محسن تأثیر (از آنندراج).

حل جدول

قتل عام

کشتار

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

قتل عام

کشتار

کلمات بیگانه به فارسی

قتل عام

کشتار

فارسی به انگلیسی

قتل‌ عام‌

Carnage, Genocide, Massacre, Pogrom, Slaughter

فارسی به عربی

قتل عام

اباده جماعیه، ذبح، محرقه، إساله الدماء

فرهنگ فارسی هوشیار

قتل عام

کشتن دسته جمعی، کشتار دسته جمعی از حیوانات و انسان و جزآن

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

قتل عام

Vo.lkermord [noun]

معادل ابجد

قتل عام

641

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری