معنی قدار
لغت نامه دهخدا
قدار. [ق ُ] (ع ص، اِ) مرد میانه. || باورچی. || شترکُش. || دیگ پز. || خوان سالار. || مار بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج).
قدار.[ق َ] (اِخ) موضعی است. (منتهی الارب) (آنندراج).
حل جدول
خیانکار
فرهنگ فارسی هوشیار
تنگ میان: مرد، آشپز دیگ پز، مار بزرگ، خوانسالار سنگ آب بر
فرهنگ فارسی آزاد
معادل ابجد
305