معنی قرتی

فرهنگ معین

قرتی

(قِ) (ص.) (عا.) جلف، سبک.

فرهنگ عمید

قرتی

ویژگی کسی که بیش‌ازحد به ظاهر خود می‌رسد،

حل جدول

قرتی

به همان معنی قرت است.

به همان معنی قرت است

مترادف و متضاد زبان فارسی

قرتی

خودآرا، ژیگولو، بی‌بندوبار، بی‌مسلک

فارسی به انگلیسی

قرتی‌

Coxcomb, Mincing

گویش مازندرانی

قرتی

سر به هوا لا ابلی آدمی که به حرف کسی گوش ندهد

فرهنگ فارسی هوشیار

قرتی

نادرست نویسی غرتی پارسی است (صفت اسم) مردی که تمام هم خود را مصروف صورت ظاهر و لباس کند ژیگولو.

فرهنگ عوامانه

قرتی

به همان معنی قرت است.

معادل ابجد

قرتی

710

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری