معنی قساوت

لغت نامه دهخدا

قساوت

قساوت. [ق َ وَ] (ع مص، اِمص) قساوه. رجوع به قساوه شود.


قساوت قلب

قساوت قلب. [ق َ وَ ت ِ ق َ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) سخت دلی. دل سختی. سنگدلی. دل سنگی.

فارسی به انگلیسی

قساوت‌

Atrocity, Brutality, Cruelty

فرهنگ فارسی هوشیار

قساوت

‎ ترمک سخت دلی، ناسرگی درتنخواه ‎ (مصدر) سخت دل شدن، (اسم) سخت دلی بیرحمی، ستمکاری ظلم یا اهل قساوت. ستمکار ظالم: کسی که در این مقام از خوف و حزن خالی باشد از اهل قساوت است. یا قساوت قلب. سخت دلی:من بنده اینجا متوقفم که این حال را بر چه حمل کنم ک بر ثبات رای یا بر غفلت طبع یابرقساوت قلب یا بر بد دلی ک

حل جدول

قساوت

سخت دل شدن


سخت دل شدن

قساوت

فرهنگ معین

قساوت

(قَ وَ) [ع. قساوه] (اِمص.) سنگدلی، سخت دلی.

فرهنگ عمید

قساوت

سخت‌دل شدن،
سنگدلی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

قساوت

بی‌رحمی، ستمگری، سخت‌دلی، سنگدلی، سیاه‌دلی، شقاوت، ظلم، قسوت،
(متضاد) رحم، رفق

فارسی به عربی

قساوت

عمل وحشی

فرهنگ فارسی آزاد

قساوت

قَساوَت، سختی- سنگدلی (به قسْو نیز مراجعه شود)،


قسوة، قساوت

قَسوَه، قَساوَت، غلظت و شدّت، سنگدلی، بی رحمی (ثُمَّ قَسَت قُلُوبُکُم مِن بَعدِ ذلِکَ فَهِی کالِحجارَهِ اَواَشَدُّ قَسوَهً...) بقره 47

فنلاندی به فارسی

ep inhimillinen julmuus

سبعیت , بیرحمی , قساوت, وحشیگری , بی رحمی , قساوت قلب.

انگلیسی به فارسی

atrocity

قساوت

معادل ابجد

قساوت

567

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری