معنی قهار

لغت نامه دهخدا

قهار

قهار. [ق َهَْ ها] (اِخ) صفتی است از صفات باریتعالی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج).

قهار. [ق َهَْ ها] (ع ص) فعال است برای مبالغه. (از اقرب الموارد). سخت چیره. چیره شونده. (آنندراج). || کینه ورز.انتقامجو. (فرهنگ فارسی معین) (از اقرب الموارد).

فرهنگ عمید

قهار

متبحر، حرفه‌ای،
قوی،
(اسم، صفت) از نام‌های باری‌تعالی،
[قدیمی] چیره، غالب،
(اسم، صفت) [قدیمی] انتقام‌گیر،

مترادف و متضاد زبان فارسی

قهار

انتقام‌جو، بیدادگر، جابر، جبار، ستمگر، منتقم، ظالم، قاهر

فارسی به انگلیسی

نام های ایرانی

قهار

پسرانه، نیرومند، پرزور، از نامهای خداوند

فرهنگ معین

قهار

(قَ هّ) [ع.] (ص.) غالب، پیروز.

حل جدول

قهار

جبار، ستمگر

انتقامجو


ختم یا قهار

جهت غلبه بر خصم بعد از نماز صبح ۳۶۰ بار همه روزه ذکر شریف «یا قهّار» را بگوید، بسیار آزموده و مجرب است.

فرهنگ فارسی هوشیار

قهار

چیره، کینه ورز، انتقامجو


نور قهار

شیدان شید

فرهنگ فارسی آزاد

قهار

قَهّار، بسیار غالب و چیره- پُر غلبه- یکی از اَسْماءُالله است،

معادل ابجد

قهار

306

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری