معنی قهوه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(قَ وِ) [ع.] (اِ.) نوشیدنی که از جوشاندن ساییده دانه های بو داده درخت قهوه به دست می آید.
فرهنگ عمید
نوشیدنی تیرهرنگی که از دَم کردن دانههای بودادۀ گیاه قهوه تهیه میشود و محرک اعصاب است،
(زیستشناسی) دانههای تیرهرنگ گیاه قهوه که بو دادۀ آن را جوشانده و مینوشند،
(زیستشناسی) گیاهی درختی با برگهای بیضوی نوکتیز و گلهای سفید معطر که در مناطق گرمسیر،
* قهوۀ قجری: در دورۀ قاجار، قهوۀ آمیختهبه زهر که به بعضی اشخاص میخورانیدند،
فرهنگ واژههای فارسی سره
بنَک
فارسی به انگلیسی
Coffee
فارسی به ترکی
kahve
فارسی به عربی
قهوه
خواص گیاهان دارویی
قهوه درختی است که ارتفاع آن تا هشت متر میرسد دارای ساقه ای استوانه ای شکل و برگهای نوک تیز، متقابل، بیضوی و همیشه سبز می باشد. گلهای قهوه برنگ سفید و بطور رگوهی در کنار برگها ظاهر می شود. در بازار دو نوع قهوه وجود دارد که بنام قهوه سبز (خام) و قهوه بو داده معروف است و از نظر ترکیب شیمیایی با هم متفاوتند.چون قهوه برای مبتلایان به بیماری قلبی و عصبی ضرر درد بنابراین برای اینگونه افراد قهوه بدون کافئین که بنام Decafinated Coffee معروف است ودر بازار کرده اند که ضرر آن بیش از قهوه معمولی است زیرا برای رگفتن کافئین از حلال های شیمیایی نظیر دی کلرواتیلن، تری کلور اتیلن و کلرور اتیلن استفاده می کنند که مقدری از آن در قهوه می ماند و این مواد سمی و سرطان زا هستند قهوه محرک است و هضم را آسان می کند تب بر است مخصوصا تب های نوبه ای را برطرف می کند مسمومیت های نشای از مصرف الکل زیاد را درمان می کند برای برطرف کردن یرقان مفید است در درمان سرفه ای که با بلغم همراه باشد موثر استضد عفونی کننده است گرد قهوه برای سوختگی ها مفید استمقاومت ورزشکاران رازیاد می کند برونشها را باز می کند برای مبتلایان به بیماری آسم مفید استقهوه ضد افسردگی است
کالری خوراکی ها
۱۰۰گرم ۲ کالری
فرهنگ فارسی هوشیار
دانه ای که کوبیده و مثل چای دم کرده و می نوشند
فارسی به ایتالیایی
caffè
فارسی به آلمانی
Kaffee (m)
معادل ابجد
116