معنی لاجوردی

لغت نامه دهخدا

لاجوردی

لاجوردی. [لاج ْ / ج َ وَ] (ص نسبی) منسوب به لاجورد. || به رنگ لاجورد. کبود. || مجازاً، آسمان به مناسبت رنگ کبود یا آبی آن:
ز بیم چنبر این لاجوردی
همی بیرون جهم هزمان ز چنبر.
ناصرخسرو.
جائی است برین بام لاجوردی
کانجای ترا جاودان مکان است.
ناصرخسرو.
برای آنکه نقش تو نگارند
دل خاقانی آمد لاجوردی.
خاقانی.
ای چرخ لاجوردی زین بوالعجب چرائی
کایینه ٔ خسان را زنگار می زدائی.
خاقانی.
زنگار غم فشاندی بر جانم و ندیدی
کز چرخ لاجوردی دل هست لاجوردی.
خاقانی.
هر نگاری که زر بود بدنش
لاجوردی رزند پیرهنش.
نظامی.
گرفته سنگهای لاجوردی
ز کسوتهای گل سرخی و زردی.
نظامی
چو طاوس خورشید بگشاد بال
زر اندود شد لاجوردی هلال.
نظامی.
چو دور از پی لاجوردی نقاب
سر از گنبد لاجوردی متاب
فلکها که چون لاجوردی خزند
همه جامه ٔ لاجوردی رزند.
نظامی.
چه افتاد ای سپهر لاجوردی
که امشب چون دگر شبها نگردی.
نظامی.
چو خورشید از حصار لاجوردی
علم زد بر سر دیوار زردی.
نظامی.
دامن ابریسکی ّ و شیرکی
هست چون این لاجوردی دایره.
نظام قاری.
لشکر موئینه را با صوف بین
هست چونان لاجوردی دایره.
نظام قاری.

فرهنگ معین

لاجوردی

رنگ لاجورد.2- نوعی آبی مرکب از آبی مخلوط با مقداری کم قرمز، (کن.) آسمان. [خوانش: (وَ) (ص نسب.) منسوب به لاجورد. ]

فرهنگ عمید

لاجوردی

آبی تیره، کبود،
(صفت) لاجوردی‌رنگ، دارای رنگ لاجوردی،
[قدیمی، مجاز] آسمان،

حل جدول

لاجوردی

مینا فام

مینافام

آبی تیره

رنگ کبود نیلی

نیلوفری

آبی تیره، مینافام

فارسی به انگلیسی

لاجوردی‌

Azure, Cerulean

فرهنگ فارسی هوشیار

لاجوردی

پارسی تازی گشته لاجوردی (صفت) منسوب به لاجورد. برنگ لاجورد: برای آنکه نقش تو نگارند دل خاقانی آمد لاجوردی. (خاقانی لغ. )، نوعی آبی مرکب از آبی مخلوط با مقداری کم قرمز است، آسمان: ز بیم چنبر این لاجوردی همی بیرون جهم هزمان ز چنبر. (ناصر خسرو لغ. ) مجازاً آسمان، برنگ لاجورد

واژه پیشنهادی

لاجوردی

مینافام

معادل ابجد

لاجوردی

254

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری