معنی لاسیما
لغت نامه دهخدا
لاسیما. [سی ی َ] (ع ق مرکب) خاصه. خصوصاً. بالخاصه. بخصوص. علی الخصوص. ویژه. بویژه. || نه چنانستی. (دهار). لاترما. رجوع به سیما شود.
فرهنگ معین
(س یَّ) [ع.] (ق.) به ویژه، به خصوص.
فرهنگ عمید
بهویژه، علیالخصوص، بالخصوص، بهخصوص، سیَّما،
حل جدول
على الخصوص
فرهنگ فارسی هوشیار
به ویژه علی الخصوص بویژه بخصوص: و این اخلاق لاسیما با وقات غیظ و عضب جز بقوت دین درست در باطن هیچ صاحب فرمان پدپد نیایید.
معادل ابجد
142