معنی لحظه

فرهنگ معین

لحظه

یک چشم به هم زدن، یک دم، جمع لحظات. [خوانش: (لَ ظَ یا ظِ) [ع. لحظه] (اِ.)]

فرهنگ عمید

لحظه

یک چشم به‌ هم زدن، یک‌دم،

حل جدول

لحظه

آن

آن، دم

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مترادف و متضاد زبان فارسی

لحظه

آن، ثانیه، حین، دقیقه، دم، لمحه، نفس، وقت، وهله

فارسی به انگلیسی

لحظه‌

Instant, Jiffy, Minute, Moment, Point, Second, Split Second, Trice, Twinkle, Twinkling, Wink

فارسی به عربی

لحظه

ثانیه، دقیقه، لحظه، هاله

فرهنگ فارسی هوشیار

لحظه

یکبار نگاه کردن بگوشه چشم، طرفه

فارسی به ایتالیایی

لحظه

attimo

momento

فارسی به آلمانی

لحظه

Sekunde (f), Zweit-, Zweit, Zweite (m), Zweiter (m), Zwot-

معادل ابجد

لحظه

943

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری