معنی لدیغ

لغت نامه دهخدا

لدیغ

لدیغ. [ل َ] (ع ص) مارگزیده. ج، لدغی. (منتهی الارب). ملدوغ. سلیم (از قبیل نام زنگی کافور). || گزنده. مار گزنده. (دهار):
صد دریچه و در سوی مرگ لدیغ
میکند اندر گشادن ژیغ ژیغ.
مولوی.

فرهنگ معین

لدیغ

مارگزیده، گزنده (مار و غیره). [خوانش: (لَ) [ع.] (ص.)]

فرهنگ عمید

لدیغ

گزیده‌شده،
مارگزیده،

حل جدول

لدیغ

مار گزیده

فرهنگ فارسی هوشیار

لدیغ

مار گزیده

فرهنگ فارسی آزاد

لدیغ

لَدِیغ، نیش خورده، گزیده شده، طعنه و نیش زبان خورده (جمع: لَدغی، لَدَغاء)،

معادل ابجد

لدیغ

1044

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری