معنی لفاف

لغت نامه دهخدا

لفاف

لفاف. [ل ِ] (ع اِ) جامه ٔ برونی که بر مرده پیچند. (آنندراج) (منتخب اللغات). لفافه. ساروق. || پارچه که گرد چیزی پیچند، چنانکه بسته ٔ پستی را.
- لفاف کردن، پیچیدن.

فارسی به انگلیسی

لفاف‌

Cover, Covering, Envelope, Hull, Packing, Shroud, Vesture, Wadding, Wrapper, Wrapping, Wraps

فارسی به عربی

لفاف

حشوه، ظرف

فارسی به آلمانی

لفاف

Briefumschlag (m), Einschlag (m), Hülle (f), Verhüllen

فرهنگ معین

لفاف

(لِ یا لَ فّ) [ع.] (اِ.) پارچه و کاغذی که بر چیزی پیچند.

فرهنگ فارسی هوشیار

لفاف

‎ مرده پیچ، چکسه لامه: آنچه بر چیزی پیچند (اسم) پارچه بیرونی که بر مرده پیچند، پارچه و کاغذی که بر چیزی پیچند.


لفاف کردن

در پیچیدن: چکسه نهادن (مصدر) پیچیدن چیزی را در میان پارچه یا کاغذ.


کارپیچ

لفاف

واژه پیشنهادی

انگلیسی به فارسی

cover

لفاف


padding

لفاف


wrapper

لفاف


filling

لفاف

معادل ابجد

لفاف

191

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری