معنی لقمه
فرهنگ معین
(لُ مِ) [ع. لقمه] (اِ.) مقدار غذایی که یک بار در دهن گذاشته شود.، ~ گنده تر از دهان برداشتن کنایه از: تقبل کار و تعهد خارج از توان.، ~ را دور سر چرخاندن کنایه از: کار را از راه غلط و پردردسر انجام دادن.
فرهنگ عمید
آن مقدار غذا که یک بار در دهان گذاشته شود، نواله،
[عامیانه] نانی که داخل آن خوراک گذاشتهاند،
[عامیانه، مجاز] قطعۀ کوچک، تکه،
[قدیمی] غذا، طعام،
حل جدول
نواله
مترادف و متضاد زبان فارسی
تکه، نواله، خوراک، طعام، غذا
فارسی به انگلیسی
Bite, Bolus, Gulp, Morsel
فارسی به عربی
فم، لقمه
تعبیر خواب
دیدن لقمه درخواب سه وجه است.
اول: بوسه دادن،
دوم: سخن لطیف و دلپسند،
سوم: منفعت.
- امام جعفر صادق علیه السلام
اگر کسی بیند که لقمه شیرین در دهان نهاد. دلیل که سخنی خوش گوید. اگر آن لقمه ترش بود تاویلش به خلاف این است. - محمد بن سیرین
اگر بیند لقمه گرم دردهان نهاد، دلیل که در بلائی افتد. اگر لقمه دردهان خوش بود، تاویلش به خلاف این است. - جابر مغربی
گویش مازندرانی
فحش و ناسزا
فرهنگ فارسی هوشیار
تکه، توشه، آنچه از خوردنی که به یکبار در دهان کنند
فارسی به ایتالیایی
boccone
معادل ابجد
175