معنی له کردن

لغت نامه دهخدا

له کردن

له کردن. [ل ِه ْ ک َ دَ] (مص مرکب) خُرد و نرم سائیدن چنانکه گوشت را در هاون.
- دک و پوزش را له کردن، خرد وخاکشی ساختن.
- له و لورده کردن، خرد و خاکشی کردن.

حل جدول

له کردن

خردکردن.

خرد کردن

فارسی به انگلیسی

له‌ کردن‌

Crush, Mash, Pound, Pulverize, Squash

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

له کردن

اضرب، عثره، عصاره

فرهنگ فارسی هوشیار

له کردن

خرد و نرم سائیدن چنانکه گوشت را در هاون له و لورده کردن، خرده و خاکشی کردن

فرهنگ عوامانه

له کردن

خردکردن است.

فارسی به ایتالیایی

له کردن

schiacciare

فارسی به آلمانی

له کردن

Drücken, Hineinzwängen, Quetschen, Saft (f), Zerquetschen

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

له کردن

309

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری