معنی لوار
لغت نامه دهخدا
لوار. [ل ُ] (اِخ) نام رودی به فرانسه و آن شاتودوم، وندم و لافلش را سیراب سازد و به سارث ریزد و 311 هزار گز درازا دارد.
لوار. (اِخ) نام شطی به فرانسه که از قله ٔ ژربیه دوژنک به سِون سرچشمه گیرد و لاپوی، روئن نِور، کسن وژین، اُرلئان، بلوا، آمبوآز، تور، سومور، آنسنی، نانت، پمبوف و سن نازر را سیراب کند و پس از پیمودن مسیری به درازای 980هزار گز به اقیانوس اطلس ریزد.
لوار. (اِخ) (دپارتمان دولا...) نام دپارتمانی متشکل از فره و قسمتی از بوژوله و لیونه به فرانسه. دارای 3 آرندیسمان و 32 کانتون و 338 کمون و 664822 تن سکنه.
لوار. (اِخ) (دپارتمان دلاهت...) نام دپارتمانی متشکل از ویواره، ولای، ژودان، فره و لیونه به فرانسه. دارای 2 آرندیسمان و 29 کانتون و 268 کمون و 251608 تن سکنه.
حل جدول
گویش مازندرانی
زمین یا زمین های پوشیده از خار بوته و علف هرز، تیغ های انبوه...
معادل ابجد
237