معنی لگ
لغت نامه دهخدا
لگ. [ل َ] (اِ) رنج. محنت. الم. کتک و شلاق و بند و زندان. (برهان):
با نظم و نثر خاطر خاقانی
طبع کشاجم از در لگ باشد
با سنبلی که آهوی چین خاید
عطر پلنگ مشک چه سگ باشد.
خاقانی.
فرهنگ معین
(لَ) (اِ.) رنج، محنت، الم.
فرهنگ عمید
رنج، محنت،
کتک،
بند، زندان،
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
رنج و محنت و الم، کتک و شلاق و بند و زندان
معادل ابجد
50