معنی ماهور

لغت نامه دهخدا

ماهور

ماهور. (اِ) تپه های مسلسلی که در دامنه ٔکوه پدید باشد. (ناظم الاطباء). هریک از تپه های پیوسته که در دامنه ٔ کوه پدید باشد. حصه ٔ پیش آمده ٔ کوه. (فرهنگ فارسی معین). || گل ماهور. (فرهنگ فارسی معین). خرگوشک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || نام شعبه ای است از موسیقی. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نام یکی از دو شعبه ٔ «نوا» است و شعبه ٔ دیگر «نوروز خارا» است. (فرهنگ نظام). شعبه ٔ نهم از 24 شعبه ٔ موسیقی قدیم. (فرهنگ فارسی معین). در آن دو قول بوده است.بعضی آن را پنج نغمه دانسته اند و بعضی هشت، و گفته اند که مرکب است از گردانیا و عشاق که گردانیا مقدم باشد. آنان که ماهور را پنج نغمه دانسته اند گردانیا وعشاق را در یک بعد ذوالخمس مندرج داشته اند... و آنان که ماهور را هشت نغمه دانسته اند گردانیا و عشاق رادر یک بعد ذوالکل مندرج گردانیده اند، ذوالاربع نغمات عشاق را با ذوالخمس گردانیا ترکیب کرده اند... (مجمعالدوار، نوبت دوم ص 26 و 27). و رجوع به تاریخ موسیقی روح اﷲ خالقی و مجمعالادوار نوبت سوم صص 83-88 شود.
- ماهور صغیر، گوشه ای است از دستگاه ماهور. (فرهنگ فارسی معین).

ماهور. (اِخ) دهی از دهستان عقیلی است که در شهرستان شوشتر واقع است و 300 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

فرهنگ معین

ماهور

(اِ.) از دستگاه های موسیقی.

فرهنگ عمید

ماهور

(زمین‌شناسی) هریک از برآمدگی‌های تپه‌مانندِ دشت یا دامنۀ کوه،
(موسیقی) از دستگاه‌های هفتگانۀ موسیقی ایرانی،
(زیست‌شناسی) = گُل * گل ماهور
(موسیقی) [قدیمی] از شعبه‌های بیست‌چهارگانۀ موسیقی ایرانی،

حل جدول

ماهور

زمین ناهموار

مترادف و متضاد زبان فارسی

ماهور

پستی و بلندی، کوه‌پایه، تپه، تپه‌زار

فارسی به انگلیسی

ماهور

Dune, Fell, Foothill

فارسی به عربی

ماهور

تل، ربوه

نام های ایرانی

ماهور

دخترانه، نام یکی از دستگاههای موسیقی ایرانی

گویش مازندرانی

ماهور

مهار بند

فرهنگ فارسی هوشیار

ماهور

پستی و بلندی زمین

فرهنگ پهلوی

ماهور

از دستگاه های موسیقی ایرانی

فارسی به آلمانی

ماهور

Tal [noun]

معادل ابجد

ماهور

252

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری