معنی ماوا
فرهنگ عمید
جایگاه، مَسکن،
پناهگاه،
فرهنگ فارسی هوشیار
جای بودن، مسکن خانه، جایگاه، مقام، جای اقامت و مکان سکونت (اسم) رسم الخطی در فارسی برای ماوی.
مترادف و متضاد زبان فارسی
جا گرفتن، اقامت کردن، مقیم شدن، اقامت کردن، سکونت کردن، سکنا گزیدن، ماوا یافتن
ماوا
پناه، پناهگاه، ملاذ، ملجا، جا، جایگاه، سامان، محل، مقام، موضع، منزل، مسکن، وثاق
ماوا گرفتن
پناهگرفتن، مامن گزیدن، مسکن گزیدن، منزلگرفتن، جا کردن، ماوا گزیدن، سکونت کردن
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Home, Residence
ماوا داشتن در
Live
ماوا گزیدن در کلنی
Plant
ماوا گزیدن در سرزمین بکو
Plant
خوراک و ماوا دادن در زمستان
Winter
لغت نامه دهخدا
ماوا کردن. [م َءْ ک َ دَ] (مص مرکب) اقامت کردن و منزل کردن و جای گرفتن و سکونت کردن. مأوا گرفتن. (ناظم الاطباء). مأوا یافتن.
واژه پیشنهادی
پایگاه
معادل ابجد
48