معنی ماورا

لغت نامه دهخدا

ماورا

ماورا. [وَ] (ع اِ مرکب) درپس و درعقب و ازپی و درپی. (ناظم الاطباء). آنچه پس از چیزی باشد. (از آنندراج). آنچه در پس چیزی قرار دارد. مابعد. عقب. پشت سر. || آن روی و آن طرف. (ناظم الاطباء). || به معنی ماسوا نیز آمده. (آنندراج). || برتر. بالاتر. افزون تر:
جهانی کان جهان عاشقان است
جهانی ماورای نار و نور است.
عطار.
پرتو نور از سرادقات جلالش
از عظمت ماورای فکرت دانا.
سعدی.
وصفت کل ملیح کماتحب و ترضی
محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی.
سعدی.
بشر ماورای جلالش نیافت
بصر منتهای کمالش نیافت.
سعدی.

فرهنگ عمید

ماورا

پشت ‌سر، آنچه در پشت چیزی قرار دارد،

حل جدول

ماورا

پشت سر،فراسو،ورا


بالا و ماورا

فرا

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ماورا

فراسو، فرا


ماورا النهرین

فرارودان


ماورا الطبیعه

فراسپهر، فرا سرشت


ماورا النهر

فرارود

مترادف و متضاد زبان فارسی

ماورا

آن‌سو، پشت، فراسو، ورا

فارسی به انگلیسی

ماورا

Beyond, Meta-


در ماورا

Ultra-, Ulterior

فرهنگ فارسی هوشیار

ماورا ء بحار

(اسم) کشورهایی که در اقیانوسها و دریاها پراکنده میباشد و با کشور مرکزی منافع مشترک دارند مانند انگلستان و کشورهای مشترک المنافع آن.


علم ماورا ء الطبیعه

دانش پیشین دانش تراگیتیک


تحول ماورا ء الطبیعه

فراشکرد

معادل ابجد

ماورا

248

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری