معنی متلاشی شدن
حل جدول
فروپاشی
مترادف و متضاد زبان فارسی
داغان شدن، آشولاش شدن، از هم پاشیدن، مضمحل شدن
فارسی به انگلیسی
Decay, Decompose, Destroy, Disintegrate, Dissolve, Shatter, Squash
فرهنگ فارسی هوشیار
متلاشی گشتن: فرکستن گمان می رود که واژه ی فو بستن در گویش گیلکی و فکستنی در همان گویش و فکسنی در گویش تهرانی همریشه ی این واژه باشد از هم پاشیدن کفیدن (مصدر) از هم پاشیدن مضمحل شدن.
معادل ابجد
1135