معنی مجلل
لغت نامه دهخدا
مجلل. [م ُ ج َل ْ ل َ] (ع ص) دارای بزرگواری و عظمت و قدرت و شوکت و جلال. (ناظم الاطباء). باشکوه. باجلال.
مجلل.[م ُ ج َل ْ ل ِ] (ع ص) ابر فراگیرنده ٔ همه ٔ زمین را به باران. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). || هر چیزی که کاملاً بپوشاند و فرا گیرد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
فرهنگ معین
(مُ جَ لَّ) [ع.] (اِمف.) باشکوه، عظیم.
فرهنگ عمید
بزرگداشته، محترم، باشکوه، دارای شوکت و جلال،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
پرنما، پرشکوه
کلمات بیگانه به فارسی
پرشکوه، پرنما
مترادف و متضاد زبان فارسی
باشکوه، باشوکت، باعظمت، پرابهت، پرطمطراق، شکوهمند، فرمند، لوکس،
(متضاد) ساده
فارسی به انگلیسی
August, Deluxe, Gallant, Gorgeous, Grand, Grandiose, Imperial, Imposing, Luxurious, Magnificent, Noble, Palatial, Pompous, Princely, Queenly, Regal, Rich, Royal, Royally, Splendid, State, Stately, Sumptuous
فارسی به عربی
احتفال، امبراطور، رائع، شهیر، عائله مالکه، فاخر، کبیر، مجید
فرهنگ فارسی هوشیار
دارای بزرگواری و قدرت و شوکت
فارسی به ایتالیایی
solenne
فارسی به آلمانی
Gewaltig, Gross, Großartig, Grossartig [adjective], Luxuriös, Üppig
معادل ابجد
103