معنی مجموعه شعر یان اسمرک
حل جدول
فرهنگ عمید
سخن بیمعنی، هذیان: با سخن تو همه سخنها یان است / با هنر تو همه هنرها بیکار (فرخی: لغتنامه: یان)،
لغت نامه دهخدا
یان. (اِ) به معنی هذیان باشد و آن سخنان نامربوطی است که بیماران خراب گویند. (برهان). در فرهنگ به معنی هذیان نوشته، از این قرارلفظ هذیان را که عربی است پارسیان معجم کردند چنانکه عیالمند را یالمند گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). هذیان. (رشیدی) (جهانگیری). چرند و پرند. پرت و پلا. شر و ور. ترت و پرت. هاداران پاداران:
با سخن تو همه سخنها یان است
با هنر تو همه هنرها بیکار.
فرخی.
|| صوفیه آنچه در عالم غیب مشاهده می شود یان می گویند و یانات جمع آن است و عربان کشف خوانند. (برهان). شطح. || غش و بیهوشی. (ناظم الاطباء). || مرکب و راحله. (جهانگیری). || (ترکی، اِ) به ترکی طرف و جانب را میگویند. (برهان قاطع). || در اصطلاح یراق اسب درشکه و ظاهراً ترکی است.
یان. (پسوند) (مرکب از «ی » وصل + «َان » جمع) چون کلمه ٔ مفردی به «آ» ختم شود مثل دانا و شما، غالباً در جمع «یان » علامت جمع است: دانایان، شمایان، توانایان. (یادداشت مؤلف). || گاهی چون کلمه ای به های بیان حرکت ختم شود، بهنگام نسبت، «ان » در آخر کلمه آرند و ها را بدل به یاء کنند، چون مادیان در نسبت به ماده و کاویان در نسبت به کاوه. (یادداشت مؤلف).
یان بلاک
یان بلاک. [] (اِخ) از طوایف ترکمن ساکن ایران که 200 خانوارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 104).
یان بلاغ
یان بلاغ. [ب ُ] (اِخ) دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان خلخال واقع در 12 هزارگزی شمال آغ کند. دارای یک صد تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
یان چشمه
یان چشمه. [چ َ م ِ] (اِخ) دهی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن که 3665 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و قنات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
یان بلاغی
یان بلاغی. [ب ُ] (اِخ) دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 31 هزارگزی شمال باختری قره آغاج. دارای 35 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ معین
سخنان بی معنی که بی اراده گفته شود، هذیان. [خوانش: (اِ.)]
ترکی به فارسی
نزد
فرهنگ فارسی آزاد
شِعْر- شَعْر، (شَعَرَ- یَشْعُرُ) شعر گفتن (سرودن)، شعر خواندن،
معادل ابجد
1116