معنی مداعبت
لغت نامه دهخدا
مداعبت.[م ُ ع َ ب َ] (ع اِمص) مزاح. خوش طبعی. (غیاث اللغات). مداعبه. ممازحه. شوخی: چندانکه ملاعبت کرد و بساط مداعبت گسترد جوابش نگفتم. (گلستان سعدی). || (مص) بازی کردن. (غیاث اللغات). مداعبه. رجوع به مداعبه شود.
فرهنگ عمید
شوخی کردن، مزاح کردن، ملاعبه،
حل جدول
شوخی کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) مزاح کردن شوخی کردن، (اسم) مزاح شوخی.
معادل ابجد
517