معنی مراقبت کردن

لغت نامه دهخدا

مراقبت کردن

مراقبت کردن. [م ُ ق َ / ق ِ ب َ ک َ دَ] (مص مرکب) نگاه داشتن. (یادداشت مؤلف). نگهبانی ونگهداری کردن. || مواظبت کردن. پاییدن.

حل جدول

مراقبت کردن

پرستاری، نگهداری

مترادف و متضاد زبان فارسی

مراقبت کردن

مواظبت کردن، نگهداری کردن، حفاظت کردن، حراست کردن، نگهبانی دادن

فارسی به انگلیسی

مراقبت‌ کردن‌

Care, Police, Proctor, Watchdog

فارسی به عربی

مراقبت کردن

ساعه یدویه

فارسی به ایتالیایی

مراقبت کردن

sorvegliare

vigilare

فارسی به آلمانی

مراقبت کردن

Beachtenuhr (f), Bewachen, Uhr (f)

معادل ابجد

مراقبت کردن

1017

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری