معنی مرتشی

لغت نامه دهخدا

مرتشی

مرتشی. [م ُ ت َ](ع ص) رشوه گیر. رشوه خوار. رشوه خواه. پاره ستان. پاره گیر. رشوت ستاننده. رشوت ستان. نعت فاعلی است از ارتشاء. رجوع به ارتشاء شود:
خوش کننده است او خوش و عین خوشی
بی خوشی نبود خوشی ای مرتشی.
مولوی.

فرهنگ معین

مرتشی

(مُ تَ) [ع.] (اِ فا.) رشوه گیرنده.

فرهنگ عمید

مرتشی

رشوه‌گیر،

حل جدول

مرتشی

رشوه گیر

مترادف و متضاد زبان فارسی

مرتشی

پاره‌ستان، رشوه‌ستان، رشوه‌گیرنده، رشوه‌خوار، رشوه‌گیر،
(متضاد) راشی

فرهنگ فارسی هوشیار

مرتشی

رشوه گیر

فرهنگ فارسی آزاد

مرتشی

مُرتَشِی، رشوه گیرنده (اسم فاعل از اِرتِشاء)،

معادل ابجد

مرتشی

950

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری