معنی مرتفع شدن

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

مرتفع شدن

برطرف شدن، رفع شدن، رفع و رجوع شدن، فیصله یافتن

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

مرتفع شدن

‎ برافراشته شدن، بلند ساخته شدن، از میان رفتن (مصدر) برافراشته شدن: (بهرام گور) بر سریر مملکت استقرار یافت و رایت دولت او مرتفع شد، بلند بنا شدن، برطرف شدن رفع شدن: اکنون نگرانی او مرتفع شده.

معادل ابجد

مرتفع شدن

1144

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری