معنی مزایا
لغت نامه دهخدا
مزایا. [م َ](ع اِ) ج ِ مزیه. فزونی ها.(ناظم الاطباء). || عطیه ها و انعام ها.(ناظم الاطباء). || مجازاً به معنی عطایا و انعامات مستعمل می شود.(آنندراج). || در تداول، آنچه اضافه بر میزان حقوق مقرر به کارمند دهند مانند حق ریاست، حق مدیریت، حق اولاد و جز آن. || آنچه موجب امتیاز شود. رجوع به امتیاز و مزیت شود.
فرهنگ معین
(مَ) [ع.] (اِ.) جِ مزیت.
فرهنگ عمید
مزیت
فرهنگ فارسی هوشیار
عطیه ها و انعام ها، حق مدیریت
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
برتری ها
مترادف و متضاد زبان فارسی
امتیازات، امتیازها، برتریها، رجحانها، فزونیها، فواید، مزیتها، منافع
فارسی به انگلیسی
Perquisite
بهره مند از مزایا
Beneficiary
بازنشسته با حفظ مزایا
Emeritus
صرفنظر کردن از برخی مزایا در مقابل اضافه حقوق
Giveback
فرهنگ فارسی آزاد
مَزایا، فضائل و کمالات، وجوه امتیاز (مفرد: مَزِیَّت)،
اصطلاحات انگلیسی به فارسی
مزایا
معادل ابجد
59