معنی مسکونی

لغت نامه دهخدا

مسکونی

مسکونی. [م َ](ص نسبی) قابل سکونت. ساکن شدنی. سکونت گزیدنی. و رجوع به مسکون شود.

حل جدول

مسکونی

شایسته سکونت

قابل سکونت

شایسته سکونت، قابل سکونت

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مسکونی

باشندگی

مترادف و متضاد زبان فارسی

مسکونی

قابل‌سکونت، زیستگاه، محل‌سکونت،
(متضاد) غیرمسکونی، تجاری، ادراری

فارسی به انگلیسی

مسکونی‌

Inhabited, Residential

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

مسکونی

در تازی نیامده نشیمن مانگاهی زیستنی زیستی

معادل ابجد

مسکونی

186

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری