معنی مشارالیه

فرهنگ عمید

مشارالیه

کسی که به او اشاره شده، اشاره‌شده به او،

حل جدول

مشارالیه

مورد اشاره

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مشارالیه

نامبرده

کلمات بیگانه به فارسی

مشارالیه

نامبرده

مترادف و متضاد زبان فارسی

مشارالیه

مذکور، مزبور، معزی‌الیه، نامبرده

فرهنگ فارسی هوشیار

مشارالیه

نمار ده نامبرده وی: مرد ‎ کسی که بدو اشاره شده (در مورد مذکر آید)، در پیش ذکر شده: در قتل سید مشارالیه مدخل بوده. . . . توضیح گاه صفتی است که بجای موصوف نشیند و درین صورت بمنزله ضمیر باشد: مشارالیه از فوت فرزند رشید نامدار اسماعیل میرزا واقعه نازله سلطان حسین صاحب تعزیه اندوهناک بود. . . . .

معادل ابجد

مشارالیه

587

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری