معنی مشایع

لغت نامه دهخدا

مشایع

مشایع. [م ُ ی ِ](ع ص) لاحق و پس آینده.(منتهی الارب)(آنندراج)(از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

مشایع

(مُ یِ) [ع.] (اِفا.) بدرقه کننده، ج. مشایعان.

فرهنگ عمید

مشایع

کسی که از دنبال بیاید،
کسی که به بدرقۀ مسافر برود، بدرقه‌کننده،

حل جدول

مشایع

بدرقه کننده

فارسی به انگلیسی

مشایع‌

Accompaniment, Chaperon, Chaperone, Escort, Follower

فرهنگ فارسی هوشیار

مشایع

‎ پس آینده، به درگه رونده بدرهه کن بدرهه گر (اسم) کسی که از دنبال دیگری رود، کسی که بدنبال مسافر رود بدرقه کننده جمع: مشایعین.

فرهنگ فارسی آزاد

مشایع

مُشایِع، بدرقه کننده،

معادل ابجد

مشایع

421

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری