معنی مصب
لغت نامه دهخدا
مصب. [م َ ص َب ب](ع اِ) موضع ریختن آب. ج، مَصاب ّ.(ناظم الاطباء). جای ریختن آب و غیره.(غیاث). آنجا که رود و آبشار و جز آن فروریزد. پای، مصب رود. آنجا که رود وارد دریا یا دریاچه می شود. آنجا که آب رودی به دریا یا دریاچه فروریزد. مصب رود اردن بحرالمیت است.(یادداشت مؤلف). ج، مصاب.(ناظم الاطباء).
مصب. [م ُ ص ِب ب](ع ص) در نشیب درآینده.(آنندراج).
فرهنگ معین
(مَ صَّ بُ) [ع.] (اِ.) محلی که آب رودخانه وارد دریا می شود.
(مَ صَّ) [ازع.] (اِ.) (عا.) مذهب، دین.، لا ~ بی دین.
فرهنگ عمید
(جغرافیا) محلی که آب رودخانه وارد دریا میشود،
[قدیمی] جای ریزش آب،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
دلتا، دهانه، ملتقایرودخانه بادریا و دریاچه، محل ریزش آب (رودخانه به دریا)
فارسی به انگلیسی
Estuary, Mouth, Outfall
فارسی به عربی
فم
عربی به فارسی
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد , مدخل
فرهنگ فارسی هوشیار
در نشیب در آینده نشیبنده پیله جایی که آب رود به دریا می ریزد (اسم) جای ریختن آب و مایع دیگر، محلی که آب رود وارد دریا شود. توضیح چون جریان آب در بستر خویش مقداری گل و لای با خود همراه دارد که بمحض ورود در دریاته نشین شده بصورت مثلثی در میاید که راس آن بطرف رودخانه میباشد آنرا بیونانی دلتا (مصب) گویند جمع: مصابیح.
فرهنگ فارسی آزاد
مَصَبّ، محل ریختن رودخانه به دریا، محل ریختن آب، محل تجمع بر آب (جمع: مَصابّ)،
فارسی به ایتالیایی
sbocco
فارسی به آلمانی
Maul (n), Mund (m), Mündung (f)
معادل ابجد
132