معنی مغایر

لغت نامه دهخدا

مغایر

مغایر. [م ُ ی ِ](ع ص) برخلاف و برعکس و برضد و مخالف و ناموافق.(ناظم الاطباء). و رجوع به مغایرت شود.

فرهنگ معین

مغایر

(مُ یِ) [ع.] (اِفا.) برخلاف، برعکس.

فرهنگ عمید

مغایر

مخالف، ناجور،
دگرگون،

حل جدول

مغایر

ناسازگار

متفاوت، ناسازگار

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مغایر

ناساز، نایکسان، ناسازگار

مترادف و متضاد زبان فارسی

مغایر

خلاف، دیگرگون، ضد، مباین، متفاوت، مخالف، منافی، نامشابه، ناهمگون،
(متضاد) مشابه

فارسی به انگلیسی

مغایر

Inconsistent, Adverse, Contrary, Counter, Incompatible, Inimical, Repugnant

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

مغایر

اجنبی، شاذ، ماقت، مخالف، مرفوض، مضاد

فرهنگ فارسی هوشیار

مغایر

ناجور، مخالف

فرهنگ فارسی آزاد

مغایر

مُغایِر، مخالف، ناجور،

فارسی به آلمانی

مغایر

Abweichend, Variante (f), Verhaßt, Zuwider [adjective]

معادل ابجد

مغایر

1251

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری