معنی مقاوم در برابر حرارت

حل جدول

مقاوم در برابر حرارت

عایق


مقاوم در برابر شعله یا حرارت

نسوز


مقاوم

استوار، پایدار

استوار، پایدار، ثابت

واژه پیشنهادی

خشت مقاوم در برابر حرارت

=آجر نسوز


مقاوم

خستگى ناپذیر

فرهنگ عمید

مقاوم

آن‌که در برابر کسی بایستد و مقاومت کند، ایستادگی‌کننده، پابرجا،

لغت نامه دهخدا

مقاوم

مقاوم. [م ُ وِ](ع ص) برابری کننده با کسی در کشتی و جز آن.(آنندراج)(از منتهی الارب)(از اقرب الموارد). حریف و خصم و آنکه برمی خیزد برخلاف دیگری.(ناظم الاطباء). || آنکه می ایستد در نزد کسی.(ناظم الاطباء). و رجوع به مقاومه شود. || مأخوذ از تازی، مقاومت کننده.(ناظم الاطباء). ایستادگی کننده.


حرارت

حرارت. [ح َ رَ] (ع مص، اِمص) حَراره. گرمی. حرور. گرما.گرم شدن. حَرّ (در تمام معانی). مقابل برودت. سخونت. تبش. تف. تفتگی. تاب. کیفیت ملموسه ٔ فاعله ای که ازشأن آن تصعید رَطْب و ترسیب یابس است:
گفتم حرارت است هم او مادر او ریاح
گفتا برودت است زمین را درو پدر.
ناصرخسرو.
حرارتهای جهلی را حکیمان
ز علم و پند میگفتند ریوند.
ناصرخسرو.
نمیدانند کز بیمار عشقت
حرارت بازننشیند بسردی.
سعدی.
|| گرم شدن روز. (تاج المصادر بیهقی). تهانوی گوید: ضد برودت است و درجات میان آن دو بدیهی است. برخی برودت را عدم الحراره در آنچه قابل حرارت است دانسته و آنرا عدم ملکه شمرده اند، و این غلط است، چه برودت نیز محسوس است... حرارت بر دو قسم است محسوس و غیرمحسوس. اول مانند حرارت آتش، دوم مانند حرارت ادویه و همین تقسیم در برودت نیز هست... و حرارت غریزی موجود در بدن حیوان که افلاطون آنرا نار الهی و حرارت کوکبی و ناری نامیده است انواع مختلفی دارد، نه یک نوع زیرا که دارای آثار متخالف میباشد... ابن سینا گفته است که حرارت مفرق مختلفات و جامع متماثلات است و برودت برعکس آن است. (کشاف اصطلاحات الفنون). و رجوع به حکمت اشراق ص 189، 190، 191، 194، 195، 196، 198، 206، 227 شود. || (اصطلاح فیزیک) در فیزیک معاصر حرارت کیفیتی است که بوسیله ٔ یکی از شعب لامسه درک میشود، و بوسیله ٔ ماده منتقل میگردد و در خلأ بواسطه ٔ خاصیت تشعشع منتشر میشود. درجه ٔ حرارت اجسام را بوسیله ٔ میزان الحراره و گرماسنج اندازه میگیرند. حرارت مخصوص هر جسم مقدار گرمائی است که حرارت یک گرم از آن جسم را یک درجه بالا ببرد. || (اِ) تصنیف. رجوع به حراره شود.

فارسی به آلمانی

فرهنگ فارسی هوشیار

مقاوم

برابری کننده با کسی در کشتی و جز آن، پایداری کننده

فرهنگ فارسی آزاد

مقاوم

مُقاوِم، مقاومت کننده، ایستادگی کننده،

فرهنگ معین

مقاوم

(مُ وِ) [ع.] (اِفا.) مقاومت کننده، ایستادگی کننده.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مقاوم

پایدار، ایستا

فارسی به عربی

مقاوم

حجر صلب

معادل ابجد

مقاوم در برابر حرارت

1605

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری