معنی ملتجی
لغت نامه دهخدا
ملتجی. [م ُ ت َ](ع ص)(از «ل ج ء») پناه جوینده.(غیاث)(آنندراج). آنکه پناه می گیرد به سوی کسی و یا چیزی.(ناظم الاطباء). پناه برنده. پناهنده. پناه آورنده. پناه برده.زنهارخواه. مستجیر.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- ملتجی شدن،پناهنده شدن. پناه بردن.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ملتجی. [م ُ ت َ](ع ص)(از «ل ج ی ») خواننده ٔ خود به سوی غیر قوم خود.(آنندراج)(از منتهی الارب)(از اقرب الموارد). آنکه خود را به گروهی نسبت می دهد که از آنها نباشد.(ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
(مُ تَ) [ع. ملتجی ء] (اِفا.) پناه جوینده، پناه برنده.
فرهنگ عمید
پناهجوینده، پناهبرنده،
حل جدول
پناهنده
مترادف و متضاد زبان فارسی
پناهجو، پناهنده، زینهاری
فرهنگ فارسی هوشیار
پناه برنده
فرهنگ فارسی آزاد
مُلتَجِی، (اسم فاعل از اِلتِجاء) پناه جوینده، پناهنده شونده، التجاء کننده،
معادل ابجد
483