معنی موقعیت
حل جدول
زمان مناسب برای اقدام، فرصت
فرهنگ واژههای فارسی سره
جایگاه، ایستار
مترادف و متضاد زبان فارسی
جایگاه، محل، مناسبت، زمان مناسب، موقع، وضع، وضعیت، وضعیت مناسب
فارسی به انگلیسی
Acy _, Berth, Billet, Circumstances, Footing, Locality, Location, Position, Situation, Standing, Station, Tion _
فارسی به عربی
اکذوبه، مضجع، مناسبه، موامره، موطی، موقع، هاله
فرهنگ فارسی هوشیار
در تازی نیامده پایکی گاس آرام موقع. توضیح این کلمه در عربی بکار نمیرود و بجای آن } موقع { گویند بهمین منظور گروهی استعمال آنرا در فارسی غیر فصیح دانند. یا موقعیت اجتماعی. مقام و ارزشی که شخص در جامعه دارد.
فارسی به ایتالیایی
situazione
فارسی به آلمانی
Anlegen, Bettplatz (m), Gelegenheit [noun], Lage (f), Liegen, Lüge (f), Lügen, Unaufrichtigkeit (f), Lage (f), Situation (f)
معادل ابجد
626