معنی مکانیسم
لغت نامه دهخدا
مکانیسم. [م ِ](فرانسوی، اِ) آمیختگی و هم آیی اعضا و ابزار دستگاهی که برای منظور و غرض خاصی تنظیم شده است، چنانکه مکانیسم بدن انسان یا مکانیسم یک تفنگ. || در فلسفه به نظری اطلاق شود که حیات را به مجموعه ٔ اعضایی که مانند ماشین کار کند نسبت دهند: مکانیسم دکارت.
فرهنگ معین
ترکیب و ساختمان چیزی، توصیف دقیق عملکرد یک دستگاه یا مراحل مختلف یک واکنش یا رخداد یک پدیده، ساز و کار. (فره). [خوانش: (مِ) [فر.]]
فرهنگ عمید
طرز کار اجزای مختلف یک دستگاه یا سیستم،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
ساز و کار
مترادف و متضاد زبان فارسی
سازوکار، نظام، شیوهکار، ساختار
فارسی به انگلیسی
Mechanism
فرهنگ فارسی هوشیار
ترکیب چیزی
فارسی به ایتالیایی
meccanismo
معادل ابجد
221