معنی میرا

لغت نامه دهخدا

میرا

میرا. (نف) (مرکب از میر + الف) هرچیز یا کسی که محکوم به مرگ است. میرنده. فانی. فناپذیر. که میرد. مائت. فانی. هالک. (از یادداشت مؤلف): معنی گیومرث زنده ٔ گویای میرا بود... (تاریخ بلعمی، از سبک شناسی ج 2 ص 23).

فرهنگ فارسی هوشیار

میرا

(صفت) میرنده فانی: } و دیگر گویند گبران. . که ایزد اندر جهان نخستین چیز مردی آفرید و گاوی و آن مرد گیومرث خوانند و معنی گیومرث زنده گویای میرا بود. . . ‎{

فرهنگ معین

میرا

(ص فا.) میرنده، فانی.

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

میرا

فانی، میرنده، هالک،
(متضاد) پایا

فارسی به انگلیسی

میرا

Mortal

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

میرا

251

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری