معنی ناباور
لغت نامه دهخدا
ناباور. [وَ] (ص مرکب) بی اعتماد. چیزی که لایق باور کردن نباشد. (ناظم الاطباء). باورنکردنی. غیرقابل قبول:
بلی هرچه ناباورش یافتم
ز تمکین او روی برتافتم.
نظامی.
فرهنگ عمید
آنکه سخنی را باور نکند،
[قدیمی] آنچه درخور باور کردن نباشد، غیر قابل قبول،
حل جدول
بى اعتقاد
فارسی به انگلیسی
Incredulous, Unbelieving
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آنچه که لایق قبول واعتماد نباشد غیرقابل قبول: بلی هرچه ناباورش یافتم زتمکین او روی برتافتم. (نظامی)
معادل ابجد
260