معنی نابود شدن

لغت نامه دهخدا

نابود شدن

نابود شدن. [ش ُ دَ] (مص مرکب) نیست شدن. ناپیدا شدن. (ناظم الاطباء). نابود گردیدن. فنا شدن. معدوم شدن. مضمحل گشتن. هلاک شدن. نیست گردیدن. فانی شدن. از بین رفتن. تفانی. زهوق. انقضاء. منقضی شدن. عدم شدن:
گم شد و نابود شد از فضل حق
بر مهم دشمن شما را شد سبق.
مولوی.

حل جدول

نابود شدن

انقراض

به باد فنا رفتن

فارسی به انگلیسی

نابود شدن‌

Die, Disappear, Lose, Perish

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

نابود شدن

Fahren, Gehen, Gehen, Laufen, Reisen

واژه پیشنهادی

نابود شدن

پوکیدن

ورافتادن

انهدام-ازبین رفتن-فناشدن-

زهوق-هلاکت-عدم

محوشدن .بطلان.نیستی .نیست شدن.فنا .

زوال-تباهی-مرگ

معادل ابجد

نابود شدن

417

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری