معنی ناخستو
لغت نامه دهخدا
ناخستو. [خ َ] (ص مرکب) منکر. آنکه خستو نباشد. که اقرار نکند. که معترف بخدا نباشد:
یکی پند خوب آمد از هندوان
بر آن خستوانند ناخستوان.
بکن نیک و آنگه بیفکن براه
نماینده ٔ راه از این به مخواه.
ابوشکور.
فرهنگ عمید
آنکه اقرار نکند، منکر،
حل جدول
منکر
فارسی به انگلیسی
Denier
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آنکه اقرارنکند منکر: یکی پند خوب آمد از هندوان بران خستوانند نا خستوان. . . (ابوشکور)، آنکه بوجود خدا معترف نیست کافر مقابل خستو.
معادل ابجد
1117