معنی ناد

لغت نامه دهخدا

ناد

ناد. (اِ) بانگ. صدا. آواز. (ناظم الاطباء).

ناد. [نادد] (ع اِ) رزق. روزی. (ناظم الاطباء). رزق. (آنندراج). لیس له ناد؛ نیست مر او را رزق. (منتهی الارب).لیس لهم ناد؛ ای رزق. ج، نُدّاد. (اقرب الموارد).

ناد. [نادد] (ع ص) رمنده و پراکنده شونده. (ناظم الاطباء). رمنده. (اقرب الموارد). ج، نواد.

حل جدول

ناد

بانگ، صدا، آواز

فرهنگ فارسی هوشیار

ناد

انگلیسی مهره روزی کم کمیاب مانی تنسخ

فرهنگ فارسی آزاد

ناد

ناد، رزق، معاش (جمع: نُدّاد)،

معادل ابجد

ناد

55

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری