معنی نادم
لغت نامه دهخدا
نادم. [دِ] (ع ص) اسم فاعل از نِدَم و ندامه. (اقرب الموارد). پشیمان. (منتهی الارب) (آنندراج) (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) (دهار) (غیاث اللغات). || شرمسار. خجل. شرمنده. متأسف. (ناظم الاطباء). ج، نُدّام، نادمون.
فرهنگ معین
(د) [ع.] (اِفا.) پشیمان.
فرهنگ عمید
پشیمان،
حل جدول
پشیمان
فرهنگ واژههای فارسی سره
پشیمان
کلمات بیگانه به فارسی
پشیمان
مترادف و متضاد زبان فارسی
پشیمان، تائب، توبهدار، توبهکار، متاسف
فارسی به انگلیسی
Penitent, Remorseful, Repentant, Rueful, Sorry
فرهنگ فارسی هوشیار
پشیمان، خجل و شرمنده
فرهنگ فارسی آزاد
نادِم، پشیمان،
معادل ابجد
95