معنی ناصیه

فارسی به انگلیسی

ناصیه‌

Brow, Face, Forehead

فرهنگ فارسی هوشیار

ناصیه

ناصیه و ناصیت در فارسی در تازی موی پیشانی، در فارسی پیشانی (اسم) موی پیشانی موی جلو سر: آرد سوی چرخشتشان وانگه بدرد پشتشان در فرقشان و پشتشان اندر فشاند ناصیه. (منوچهری. د. چا. ‎ 92:2)، پیشانی، چهره روی:‎ } متاثر و متفکر شد و اثر غضب در ناصیه مبارک او ظاهرگشت ‎{


ناصیه کوب

‎ (صفت) ناصیه ساینده، (اسم) محل ساییدن ناصیه سجده گاه.


ناصیه سای

ناصیه کوب: پیشانی سای پیشانی کوب مزگت (مسجد)


ناصیه جای

ناصیه زار: نگو نیا جای (نگونیا: سجده) نماز گاه


ناصیه زار

(اسم) آنجا که مردم پیشانی برزمین نهند سجده گاه عام: باستین کریمش که هست گنج افشان باستان حریمش که هست ناصیه زار. (عرفی ظنند. لغ. )

فرهنگ معین

ناصیه

پیشانی، موی پیش سر، جمع نواصی. [خوانش: (یَ یا یِ) [ع. ناصیه] (اِ.)]

لغت نامه دهخدا

ناصیه سای

ناصیه سای. [ی َ / ی ِ] (اِ مرکب) و ناصیه کوب. مساجد. (آنندراج). محل ناصیه به زمین سائیدن. سجده گاه. مسجد. || (نف مرکب) ناصیه کوب. رجوع به ناصیه کوب شود.


ناصیه کوبان

ناصیه کوبان. [ی َ / ی ِ] (ق مرکب) سجده کنان. در حالت پیشانی به زمین سائیدن:
پای کوبان بحرم رفتم و عیبم کردند
بر در دیرمغان ناصیه کوبان رفتم.
عرفی (ازآنندراج).


ناصیه زار

ناصیه زار. [ی َ / ی ِ] (اِ مرکب) از عالم گلزار و سبزه زار. (آنندراج). آنجا که مردم ناصیه بر زمینش می گذارند. سجده گاه عمومی:
به آستین کریمش که هست گنج افشان
به آستان حریمش که هست ناصیه زار.
عرفی (از آنندراج).
|| (ص مرکب) آنکه خود را با زلف و گیسوی فراوان زینت کرده باشد. (ناظم الاطباء).


ناصیه جای

ناصیه جای. [ی َ /ی ِ] (اِ مرکب) سجده گاه. (از آنندراج):
جایم از دیده کند عقل و چنینش دارند
هرکه را کعبه ٔ مدح تو بود ناصیه جای.
عرفی (از آنندراج).
|| آنجای از پیشانی که در وقت به روی افتادن به زمین مالیده می شود. (ناظم الاطباء).


ناصیه کوب

ناصیه کوب. [ی َ / ی ِ] (اِ مرکب) مساجد. (از آنندراج). جای ناصیه به زمین کوفتن. جای پیشانی به زمین سائیدن. سجده گاه مسجد. || (نف مرکب) آنکه پیشانی خود را به زمین می مالد و فروتن و خاضع و متواضع و کسی که خود را پست و دون و حقیر می شمارد. (ناظم الاطباء). کسی که پیشانی به زمین می ساید. ناصیه سای.

فرهنگ عمید

ناصیه

(زیست‌شناسی) پیشانی،
[قدیمی، مجاز] موی پیش سر،

مترادف و متضاد زبان فارسی

ناصیه

پیشانی، جبهه، جبین، ناصیت، چهره، رخ، رخسار، رو، وجنه

حل جدول

ناصیه

پیشانی

موی پیشانی

معادل ابجد

ناصیه

156

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری