معنی نامرئی

لغت نامه دهخدا

نامرئی

نامرئی. [م َ] (ص مرکب) نامشهود. لایری. غیرمرئی. ناپیدا. نادیده. || غیب. نادیدنی. رؤیت ناشدنی. رؤیت ناپذیر.
- نامرئی شدن، غیب شدن. غایب شدن.

فرهنگ معین

نامرئی

(مَ) [فا - ع.] (ص.) نادیدنی.

فرهنگ عمید

نامرئی

غیر مرئی، نادیدنی،

حل جدول

نامرئی

پنهان، غایب، مخفی

نادیدنی

نادیده

مترادف و متضاد زبان فارسی

نامرئی

پنهان، غایب، غیب، غیبی، گم، مخفی، ناپدید، ناپیدا، نامشهود، نهان،
(متضاد) پیدا

فارسی به انگلیسی

نامرئی‌

Intangible, Invisible, Unseen

فرهنگ فارسی هوشیار

نامرئی

نادیدنی، غیب، ناپیدا

فارسی به ایتالیایی

نامرئی

invisibile

معادل ابجد

نامرئی

301

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری