معنی نامرد
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(مَ) (ص.) پَست، بی غیرت.
فرهنگ عمید
فاقد خصلتهای انسانی پسندیده، ناجوانمرد، ناکس،
بیتعصب، بیغیرت،
[قدیمی] ترسو،
حل جدول
ناجوانمرد،پست،بی غیرت
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیحمیت، دیوث، زنبمزد، قرمساق، بیحمیت، بیغیرت، بیمروت، عنین، ناتوان، امرد، ترسو، جبون،
(متضاد) مرد
فارسی به انگلیسی
Poor-Spirited, Scoundrel, Sharp
فارسی به عربی
جبان، متخنث
گویش مازندرانی
فاقد صفت مردانگی – ناجوانمرد
فرهنگ فارسی هوشیار
بی غیرت، ناکس، بی حمیت
اصطلاحات سینمایی
معمولا به شخصیت منفی درسینمای قبل از انقلاب نامرد گفته میشد. نمونه ی بارز آن، آثار قبل از انقلاب کیمیایی است. این آثار دوگروه از آدمهارا که به بد یا نامرد ویا خوب ومرد تقسیم شده بودند نشان می دادند وبدین ترتیب روایت فیلم را پیش می بردند درآثاری چون « قیصر » این تقسیم بندی مشهود است.
معادل ابجد
295