معنی ناپسندی

لغت نامه دهخدا

ناپسندی

ناپسندی. [پ َ س َ] (حامص مرکب) رغم. مرغمه. (منتهی الارب). عدم قبول. عدم مطبوعیت. نامطبوعی. (ناظم الاطباء). نپسندیدن. پسند نکردن:
اگرم نمی پسندی بدهم به دست دشمن
که من از تو برنگردم به جفای ناپسندی.
سعدی.
|| ناروا. که پسندیده نیست. جور و بیداد:
مکن بر بخت چندین ناپسندی
که آرد ناپسندی مستمندی.
(ویس و رامین).

حل جدول

ناپسندی

نپسندیدن، نامطبوعی

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

ناپسندی

عدم مطبوعیت، عدم قبول

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

ناپسندی

177

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری