معنی نسوج

لغت نامه دهخدا

نسوج

نسوج. [ن َ] (ع ص) شترماده ای که بار بر آن مضطرب نشود، یا ناقه ای که بار وی بر دوش وی آید از شدت سیر وی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد).

نسوج. [ن ُ] (ع اِ) ج ِ نَسْج. (یادداشت مؤلف). رجوع به نَسْج شود.

حل جدول

نسوج

بافت

فرهنگ فارسی هوشیار

نسوج

(تک: نسج) بافت ها (اسم) جمع:نسج.

فرهنگ فارسی آزاد

نسوج

نُسُوج، در فارسی در جمع نسج و به معنی بافته ها و منسوجات و بافت های یاخته ای مصطلح است،

معادل ابجد

نسوج

119

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری