معنی نصفه

لغت نامه دهخدا

نصفه

نصفه. [ن ِ ف َ / ف ِ] (ص، اِ) نیمه. || نیم پر. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

نصفه

(نِ فِ) (اِ. ق.) (عا.) نیمه.

حل جدول

نصفه

نیمه

مترادف و متضاد زبان فارسی

نصفه

نصف، نیم، نیمه

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

نصفه

نصف

فرهنگ فارسی هوشیار

نصفه

در تازی نیامده نیمه نصفت در تازی داد مندی نیمه: نان را دو نصفه کرد. گیلاس خود را نصفه نوشید.

فارسی به آلمانی

نصفه

Halb, Hälfte (f)

معادل ابجد

نصفه

225

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری