معنی نقیصه

لغت نامه دهخدا

نقیصه

نقیصه. [ن َ ص َ / ص ِ] (از ع، اِ) نقیصه. عیب. منقصت. آهو. کم بود. کماسی. (یادداشت مؤلف). رجوع به نقیصه شود. || بهتان. (ناظم الاطباء).
- نقیصه گفتن، بهتان گفتن. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

نقیصه

(نَ ص) [ع. نقیصه] (اِ.) عیب، کاستی. ج. نقایص.

فرهنگ عمید

نقیصه

خوی و عادت زشت، خصلت بد، عیب،

حل جدول

نقیصه

کاستی، کمی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

نقیصه

کاستی

کلمات بیگانه به فارسی

نقیصه

کاستی

مترادف و متضاد زبان فارسی

نقیصه

کاستی، کمی، علت، عیب، نقص، نقصان

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

نقیصه

عیب، کمبود، بهتان

معادل ابجد

نقیصه

255

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری